کلاس ۷ راهنمایی بودم و یکم استرس داشتم و اوایل مهر ماه بود من از یه کلاس به کلاس دیگه رفته بودم جو مدرسه فرق میکرد .
معلمانمون هم جدا بودن هر کتابی یه معلمی داشت معلم ریاضی اولین جلسرو شروع کرد به درس دادن گفت هفته بعد امتحان بخونید .
که نمره پایین تر از ۱۵ رو میفرستم دفتر .
منم استرس داشتم رفتم خونه شروع به خوندن کردم .
روز امتحان فرا رسید و همه رفتند سر یه صندلی نشستند .
منم هنوز با جو مدرسه اشنا نبودم مراقبا اومدن برگه ها رو پخش کردن و یکی از بچه ها رفت برا قران خوندن و مدیر مدرسه با میکرفون گفت با نام یاد خدا شروع کنید همه شروع به نوشتن کردن منم داشتم مینوشتم که همه ساکت بودن هیچکی حرفی نمیزد .
مراقب از کنارم رد شد . رفت جلو واستاد هم کلاسیم مشت سر من بود هی صدام میکرد .
منم استرس داشتم و میترسیدم که مراقب بفهمه . که یهو زد با پا زد به زیر صندلی
من رو مو برگردوندم . بهش گفتم چته چی میخوای که مرقاب متوجه شد اومد برگمو گرفت .
منو انداختن بیرون هم کلاسیم اومد بیرون ازم معذرت خواهی کرد . ولی چه فایده نمر ه ام صفر بود .
از اون به بعد دیگه برام تجربه شد سر جلسه ی امتحان سرم تو برگه ی خودم باشه .
تا همچین اتفاقی برام نیفته و سر هر جلسه ای امتحان تمرکز کنم این طرف اون طرف نگاه نکنم .
خلاصه جلسه ی امتحان و باید جدی گرفت .
معلمم اومد سر کلاس نمرات و خوند ما رو فرستادن دفتر کتک و خوردیم تهدم دادیم که دیگه تقلب نکنیم ولی تا اخر سال دیگه همچین اتفاقی برام نیفتاد چون دیگه حواسم سر جلسه ای امتحان جمع بود .
ببین نتیجه اش مثبته
الان این اکیه؟